جدول جو
جدول جو

معنی تقرب کردن - جستجوی لغت در جدول جو

تقرب کردن
(نِگَهْ)
نزدیک شدن. نزدیکی کردن: و ایمن چون توان بود بر منوچهر که این عهد به نزدیک وی رسد و به توقیع خداوند آراسته گشته تقربی کند و به نزدیک سلطان محمود فرستد و از آن بلا خیزد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 131). گفتم این صواب باشد نبشتن که: امیر رسولان و نامه ها پیوسته کرد و به ما دست زد و تقربها و خدمتها زیاده کرد... روا نداریم... که اجابت نکنیم. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 132). یعقوب پس از این جمله آن قوم را که بدو تقرب کرده بودند فرمود تا فروگرفتند. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 248).
بیم سرش نباشد هرتن که او بمهرت
از دل کند تقرب در جان کند تولا.
امیر معزی (از آنندراج).
گفتم... مرا کرامت این شخص ظاهر شد گفت مرا به کیفیت آن بر واقف نگردانی تا همچنین تقرب کنم. (گلستان). رجوع به تقرب و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نُ / نِ /نَ)
دورویی کردن. و نادرستی کردن و خیانت نمودن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تقلب کردن
تصویر تقلب کردن
نادرستی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصرف کردن
تصویر تصرف کردن
مالک شدنبدست آوردن، چیزی را بمیل خود تغییر دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسرع کردن
تصویر تسرع کردن
شتاب کردن سرعت گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
شگفتیدن شگفتن چو افراسیابش به هامون بدید - شگفتید از آن کودک نو رسید (شاهنامه) حیرت کردن شگفت داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترقی کردن
تصویر ترقی کردن
بدرجات عالی رسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضرع کردن
تصویر تضرع کردن
موییدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقرب کردن
تصویر مقرب کردن
کسی را بشخصی بزرگ نزدیک کردن و موجب اعتبار او شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقبل کردن
تصویر تقبل کردن
پذیرفتن، پذیرا شدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تجربه کردن
تصویر تجربه کردن
از سر گذراندن، آزمودن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تورم کردن
تصویر تورم کردن
آماسیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
حقه زدن، دغلی کردن، دغل بازی کردن، نیرنگ ورزیدن، نادرستی کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از تقلب کردن
تصویر تقلب کردن
للغشّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از تقلب کردن
تصویر تقلب کردن
Cheat
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تقلب کردن
تصویر تقلب کردن
tricher
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تقلب کردن
تصویر تقلب کردن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تقلب کردن
تصویر تقلب کردن
دھوکہ دینا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از تقلب کردن
تصویر تقلب کردن
обманывать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تقلب کردن
تصویر تقلب کردن
schummeln
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تقلب کردن
تصویر تقلب کردن
обманювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تقلب کردن
تصویر تقلب کردن
kudanganya
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از تقلب کردن
تصویر تقلب کردن
প্রতারণা করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از تقلب کردن
تصویر تقلب کردن
trapacear
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تقلب کردن
تصویر تقلب کردن
속이다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تقلب کردن
تصویر تقلب کردن
だます
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تقلب کردن
تصویر تقلب کردن
oszukiwać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تقلب کردن
تصویر تقلب کردن
धोखा देना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تقلب کردن
تصویر تقلب کردن
หลอกลวง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تقلب کردن
تصویر تقلب کردن
bedriegen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تقلب کردن
تصویر تقلب کردن
hacer trampa
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تقلب کردن
تصویر تقلب کردن
imbrogliare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تقلب کردن
تصویر تقلب کردن
לרמות
دیکشنری فارسی به عبری